داستان ضرب المثل چغندر تا پیاز شکر خدا

به گزارش مجله بابلسر، در این مطلب داستان ضرب المثل چغندر تا پیاز شکر خدا را برای شما آورده ایم.در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد.

داستان ضرب المثل چغندر تا پیاز شکر خدا

به گزارش خبرنگاران به نقل از مجله اطلاعات هفتگی ،میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت:((می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض گردد))

همسرش که چغندر دوست داشت،گفت:((برای پادشاه چغندر ببر!))اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت:((نه!پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.))بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد.

از بد حادثه،آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی رانداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند. مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:((چغندر تا پیاز، شکر خدا!!))

پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید: این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت:شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم!

شاه از این حرف مرد خندید وکیسهای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! واز آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار گردد که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 21 بهمن 1399 بروزرسانی: 21 بهمن 1399 گردآورنده: babalaser.ir شناسه مطلب: 1228

به "داستان ضرب المثل چغندر تا پیاز شکر خدا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان ضرب المثل چغندر تا پیاز شکر خدا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید