هر کودکی احتیاج دارد به صورت غیرشرطی دوست داشته گردد
به گزارش مجله بابلسر، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- زهرا شریفی، روان شناس و معلم پایه دبستان: در دنیایی که رسانه ها، مدارس، والدین و… می خواهند از انسان ها و خصوصا بچه ها یک موجود خاص، بی عیب، باهوش، منظم و ربات گونه بسازند خرگوشکِ داستان خرگوش بی دماغ در پی معمولی بودن و دوست داشته شدن با تمام عیب ها و نقص هایش می شود.
خرگوش بی دماغ این کتاب پیش هر حیوانی که می رود تا با او دوست گردد کسی او را قبول نمی نماید؛ چون بی دماغ است و همه این بی دماغی را یک نقص می دانند. بالاخره دختربچه ای این خرگوش بی دماغ را پیدا کرد و او را دوست خود دانست. با وجود اینکه خرگوش فکر می کرد او یک حیوان ناقص است؛ ولی دوستی گرم دختربچه و محبتی که به او هدیه می داد باعث شد کم کم احساسات بد او از بین بروند.
در آموزش مهارت خودشناسی، بچه ها نقاط مثبت و منفی خود و بعلاوه تفاوت های خود با دیگری را در کنار یکدیگر می شناسند و یاد می گیرند تا نگاه خود به ویژگی های انسانی را توسعه بدهند. برای مثال برخی از مسائلی که بچه ها به عنوان ویژگی های منفی خود یا دیگری از آن یاد می نمایند همکاری نکردن در کار گروهی، مدیریت نکردن خشم و… است که این موارد با یاری مشاور و همکاری والدین حل شدنی هستند.
مسائلی مانند رنگ پوست تیره تر یا روشن تر، فرم بینی گوشتی یا عقابی، مقدار لب کوچک و خطی یا بزرگ و… چطور؟ آیا به همان مقدار که پرخاشگری و کتک کاری نکوهش می گردد چشم های متفاوت هم زشت و نکوهش شدنی است؟! چه معیاری، رنگ پوستی را زیبا و رنگ پوستی را زشت می پندارد؟ چه مقدار گیری ای وجود خال در صورت یا چشم های متفاوت را مسئله ای منفی می پندارد؟
ضروری است که بچه ها دیدشان را به موضوعات گسترده نمایند و به خاطر ویژگی های انتسابی مثل قد، مدل مو و به طور کل استانداردهای زیبایی که هر لحظه در حال تغییر است خودشان یا فرد دیگری را کنار نزنند. متأسفانه تمایل انسان ها به پذیرش تفاوت های ظاهری پایین آمده یا بهتر بگویم ملاک های زیبایی محدود شده است و افراد این مسائل را به دیگران خصوصا به بچه ها شان منتقل می نمایند. در مشاهدات خود در مدرسه دبستان دخترانه، دانش آموزانی را که منتظرند بزرگ شوند و از شر بینی زشت خود و ناخن های زشت و کوتاه خود خلاص شوند کم ندیده ام!
در آموزش مهارت خودآگاهی به دانش آموزان می گویم تصور کنید تمامی آدم ها در مدرسه شما یک شکل بودند آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟ زمانی که سرویس یا یکی از اعضای خانواده در پی شما می آمد چطور باید شما را پیدا می کرد؟ یا تصور کنید تمامی چیزهایی که در جهان وجود دارد به رنگ سفید بود، آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟
فکر بچه ها با این سؤالات درگیر می گردد و در نهایت متوجه می شویم که تفاوت های ما چقدر جهان را زیباتر نموده است. جهان با آدم های عینکی، لاغر، چاق، موفرفری، مو بور و…است که کسل نماینده و تکراری نیست؛ هر چند که آموزش این مهارت ها مختص به یک کلاس نیست و نقش والدین و معلمان در این زمینه پررنگ است.
هر چند که کتاب خرگوش بی دماغ برای بچه ها نوشته شده است؛ اما این روزها جهانی آدم بزرگ ها- خصوصا والدینی که مسئولیت پرورش فرزندی را دارند و بعلاوه افرادی که در آینده والد خواهند شد- به چنین روایت هایی محتاج تر هستند. چرا والدین؟ چون بدون تردید خانواده شامل اولین افرادی می گردد که هر کودک در زندگی با آن روبه رو می گردد و از آن الگوگیری و تقلید می نماید؛ حال چقدر والدین سعی در پذیرش خود با تمام عیب ها و نقص هایشان دارند؟ تا چه مقدار این عیب و نقص ها را در خانواده سرزنش می نمایند یا با آنها شوخی می نمایند؟ چقدر عیب و نقص های بچه ها شان را به آنها یادآور می شوند؟ چقدر نگرانی کودک را درباره تفاوت ظاهری اش با همکلاسی را جدی می گیرند؟ و چقدر کوشش می نمایند با کسب هدایت از متخصص، در قالب گفت وگو، بازی، داستان و… با بچه ها راجع به تفاوت هایشان با دیگران صحبت نمایند؟
میل به زیبایی در هر انسانی به صورت فطری وجود دارد؛ اما تا جایی که ویژگی های ما باعث احساس شرم و خجالت نگردد. نمی دانید که برخی از بچه ها به خاطر همین تفاوت های ظاهری که گاهی نشان زشت بودن خطاب می گردد وارد چه جنگ روانی ای با خود می شوند و کلمه ای برای بیان آن ندارند. هر کودک باید حس خوب بودن را تجربه کند؛ چه پوستش مثل رنگ شکلات کاکائویی باشد، چه مثل شیرینی نان برنجی خال خالی باشد و چه عینک را به روی صورت خودش مهمان نموده باشد.
بعلاوه هر کودکی در رشد طبیعی خود احتیاج دارد به صورت غیرشرطی دوست داشته گردد؛ یعنی دوست داشته شدنش به وسیله والدین منوط به شرط خاصی نباشد. مثلا والدینش به او نگویند اگر غذایت را کامل نخوری، اگر دوستت را اذیت کنی، اگر ... تو را دوست نخواهم داشت و اگر ساکت بازی کنی، اگر منظم باشی، اگر… تو را دوست خواهم داشت.
کودک باید دوست داشتنی بودن و امن بودنِ والدین را حس کند و بداند حتی اگر اشتباه کند، غذا را روی زمین بریزد، اسباب بازی اش را خراب کند و … مادر و پدرش دوستش دارند. هر چند که این مفهوم به معنای نازپرورده بارآوردن کودک نیست و والدین موظف اند در سال های اولیه، طبق احتیاجهای کودک، خودشان را منطبق نمایند نه اینکه کودک را با خودشان انطباق بدهند. خرگوشِ بی دماغ این داستان نیز در پی دریافت این حس و دلبستگی رفت تا آن را در آغوش کسی پیدا کند.
خرگوش بی دماغ نوشته آنابل لامرس با تصویرگری هانکه سیمنسما اثری از کشور هلند است. این داستان در سال 2022 برنده قلم موی طلایی از کشور هلند شد. نویسنده این کتاب، کوشش نموده است مفهوم ناقص بودن را در برابر محبوب بودن بی ارزش شمارد. مخاطب کودک در این کتاب به خوبی می تواند مرحله به مرحله خرگوش بی دماغ را در پذیرش تفاوتش همراهی کند. این اثر را آرش برومند و توبی صابری ترجمه نموده و انتشارات تاک (انتشارات مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات بچه ها) در 32 صفحه مصور رنگی و به بهای 84 هزار تومان برای گروه سنی بالاتر از پنج سال منتشر نموده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران